-آخرين مراسم عبادي حج پيامبر اسلام را به طور مشروح بيان كنيد؟(0)
-آيا آدم ( ع ) و حوا را خداوند باهم آفريد ازدواج آنها چگونه بود؟(0)
-دين حضرت آدم ( ع ) و حوا ( ع ) چه بود؟(0)
-اينكه گفته مي شود ايمه قبل از حضرت آدم خلق شده اند درست است ؟(0)
-چرا از فرزندان حضرت آدم ( ع ) تنها از هابيل و قابيل در قرآن كريم نام برده شده است ؟(0)
-آيا اگر آدم و حوا از آن شجره ممنوعه نمي خوردند، همواره در بهشت مي ماندند؟
(0)
-چرا در قرآن كريم، خداوند به حضرت آدم و حوا مي گويد به درخت ممنوعه نزديك نشوند؟ آيا تعبير نزديك نشدن حكمتي دارد؟
(0)
-در برخي از احاديث آمده است كه حوا، حضرت آدم((عليه السلام)) را وسوسه كرد تا آدم و حوا به درخت ممنوعه نزديك شدند; در حالي كه در آيات قران آمده كه شيطان آن دو را وسوسه كرد; آيا اين دو مطلب با يكديگر منافات دارد؟
(0)
-درختي كه شيطان آدم را به خوردن آن واداشت، چه درختي بود؟
(0)
-چرا آدم و حوا از خوردن ميوه درخت مخصوص نهي شدند به عبارت ديگر علّت ممانعت چه بود؟
(0)
-آخرين مراسم عبادي حج پيامبر اسلام را به طور مشروح بيان كنيد؟(0)
-آيا آدم ( ع ) و حوا را خداوند باهم آفريد ازدواج آنها چگونه بود؟(0)
-دين حضرت آدم ( ع ) و حوا ( ع ) چه بود؟(0)
-اينكه گفته مي شود ايمه قبل از حضرت آدم خلق شده اند درست است ؟(0)
-چرا از فرزندان حضرت آدم ( ع ) تنها از هابيل و قابيل در قرآن كريم نام برده شده است ؟(0)
-آيا اگر آدم و حوا از آن شجره ممنوعه نمي خوردند، همواره در بهشت مي ماندند؟
(0)
-چرا در قرآن كريم، خداوند به حضرت آدم و حوا مي گويد به درخت ممنوعه نزديك نشوند؟ آيا تعبير نزديك نشدن حكمتي دارد؟
(0)
-در برخي از احاديث آمده است كه حوا، حضرت آدم((عليه السلام)) را وسوسه كرد تا آدم و حوا به درخت ممنوعه نزديك شدند; در حالي كه در آيات قران آمده كه شيطان آن دو را وسوسه كرد; آيا اين دو مطلب با يكديگر منافات دارد؟
(0)
-درختي كه شيطان آدم را به خوردن آن واداشت، چه درختي بود؟
(0)
-چرا آدم و حوا از خوردن ميوه درخت مخصوص نهي شدند به عبارت ديگر علّت ممانعت چه بود؟
(0)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:42123 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:27

مباني فكري ابن تيميه چيست؟
مباني فكري ابن تيميه را در چهار بخش ميتوان خلاصه كرد:
1 – حمل صفات خبري بر معاني لغوي
در اصطلاح علم كلام، بخشي از صفات خدا را صفات خبري مينامند، صفاتي كه قرآن كريم و حديث از آن خبر داده و خرد آن را درك نكرده است، مانند «وجه» و «يد» و «استواء بر عرش» و نظائر آنها كه قسمتي از آنها در قرآن، و برخي ديگر در حديث نبوي وارد شده است.
شكي نيست كه معاني لغوي اين صفات، ملازم با جسماني بودن خداست زيرا «وجه» به معني «صورت» و «يد» به معني دست و «استواء» به معني استقرار و يا جلوس، از شؤون موجودات امكاني است، و خداي و اجب الوجود، منزه از چنين معاني، ميباشد، از اين جهت همة طوائف اسلاميبه جز گروه «مجسِّمه» با توجه به قرائني كه در سياق آيات است، معاني خاص براي اين صفات مطرح ميكنند، كه با مراجعه به تفاسير و كتابهاي كلاميروشن ميگردد.
ولي متأسفانه شيخ الاسلام قرن هشتم، اصرار ميورزد كه آنچه در اين باره وارد شده، بر همان معاني لغوي و متداول عرفي بايد حمل گردد و كساني را كه اين نوع از صفات را به كمك قرائن موجود در آيات و روايات بر معاني مجازي و كنائي حمل ميكنند، «مُؤَوِّلِه» ناميده و به باد انتقاد ميگيرد، و به اين نيز اكتفاء نميكند و ميگويد: همه صحابه و تابعان نيز بر اين عقيده بودهاند.
2 – كاستن از مقامات پيامبر اسلام (ص)
بخش دوم تفكر او عادي جلوه دادن مقامات پيامبران و اولياي الهي است و اينكه آنان پس از مرگ كوچكترين تفاوتي با افراد عادي ندارند، او در اين راستا، مسائلي را مطرح ميكند كه همگي يك هدف را تعقيب ميكنند، و آن عادي جلوه دادن پيامبران، مخصوصاً پيامبر اسلام و اولياء بزرگ دين است. روي اين اساس ميگويد:
1 – سفر براي زيارت پيامبر حرام است.
2 – كيفيت زيارت پيامبر، از كيفيت زيارت اهل قبور تجاوز نميكند.
3 – هر نوع پناه و سايبان بر قبور حرام ميباشد.
4 – پس از در گذشت پيامبر هر گونه توسل به آن حضرت بدعت و شرك است.
5 – سوگند به پيامبر و قرآن و يا سوگند دادن خدا به آنها شرك ميباشد.
6 – برگزاري مراسم جشن و شادي در تولّد پيامبر، بدعت به شمار ميرود.
زير بناي آراء و نظريات او در اين مسائل اين است كه براي توحيد و شرك، حدّ منطقي قايل نشده و روي انگيزه خاصي، آنها را شرك، و بدعت و يا لااقل حرام ميداند.
او در اين قسمت، آراء و نظرياتي را مطرح ميكند، كه پيش از او، احدي از علماي اسلام، نگفته، وي با لجاج خاصي به جنگ همه ميرود، و از اين جهت از همان زمان، و پس از آن افكار عمومياهل سنت بر او شوريد و بارها دستگير و زنداني شد و دهها كتاب بر رد انديشههاي او نوشته گرديد.
3 – انكار فضائل اهل البيت
بخش سوم از مباني فكري او را انكار فضائل مسلّم اهل بيت عصمت و طهارت كه در صحاح و مسانيد اهل سنت وارد شده، تشكيل ميدهد، وي در كتاب خود به نام« منهاج السنة» كه به حق بايد آن را «منهاج البدعة» دانست احاديث صحيحي را كه مربوط به مناقب علي و خاندان اوست، بدون ارائه مدركي، انكار مينمايد و همه را مجعول اعلام ميكند، فضائلي كه دهها حافظ و حاكم از محدثان آنرا نقل كرده و به صحت آنها تصريح كردهاند. از باب نمونه ميگويد:
1 – نزول آيه: «إنّما وَلِيّكم الله وَ رَسُوْله» درباره علي، به اتفاق اهل علم دروغ است. (منهاج السنه1/1) در حالي كه متجاوز از شصت و چهار محدث و دانشمند، برنزول آن درباره امام تصريح كردهاند. (الغدير 3/156 تا 172)
2 – آيه: « قُلْ لا أسألُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرَاً إِلّا الْمَوَدة فِيِ الْقُربي» دربارة خاندان رسالت نازل نشده است، (منهاج السنه 2/118)، در حالي كه متجاوز از چهل و پنج محدث و دانشمند آنرا نقل كردهاند. (الغدير 3/156 تا 172)
و همچنين … اين نوع نقد ها و ردها، علاوه بر اينكه حاكي از عدم مبالات، در انتقاد است، خالي از يك نوع دشمني باطني با خاندان پيامبر نميباشد.
او با گشودن اين باب، زحمات احمد بن حنبل را در تثبيت فضائل امام علي(ع) به هدر داد.
تا پيش از احمد بن حنبل (م/241)، خليفة راشد بودن امام در ميان محدثان اهل سنت جا نيفتاده بود و در اين قضيه موافق و مخالف وجود داشت، او بود كه علي را رسماً خليفة چهارم ازخلفاي راشد اعلام كرد و با زحمات فراوان توانست مسألة «تربيع خلافت» را تثبيت كند، و از اين طريق با ناصبي گري، سخت مبارزه نمود و كتاب «مناقب الصحابة» او بهترين گواه بر اين مطلب است.
«حمصي» ميگويد و قتي مسألة «تربيع» از جانب احمد بن حنبل اعلام شد، به حضور او رفته و گفتم، كار شما، طعن بر طلحه و زبير است، او صورت در هم كشيد و گفت: من چه كار با آنان دارم؟ آنگاه سخني از عبدالله بن عمر نقل كردم، او در پاسخ گفت: عمر بهتر از فرزندش است، او علي را عضو شوراي شش نفره قرار داد، و علي نيز خود را امير مؤمنان معرفي كرد، حالا من بگويم علي امير مؤمنان نيست؟ (طبقات الحنابلة 1/393)
ولي ابن تيمية حنبلي از راه امام مذهب خود، منحرف شد و با انكار فضائل امام علي(ع) روح ناصبي گري و انكار فضائل اهل البيت را پرورش داد.
4 – مخالفت با مذاهب چهار گانة اهل سنت
بخش چهارم از انحراف فكري او مخالفت وي با مذاهب چهارگانه اهل سنت در باب نكاح و طلاق است كه فعلاً براي ما مطرح نيست، و شايد در برخي از مسائل، حق با ابن تيميه باشد ولي يك چنين مخالفت با مباني فكري اهل سنت كه اجماع فقهاي يك عصر، تا چه رسد به چند عصر را حجت ميدانند، سازگار نيست.

: استاد محقق جعفر سبحاني
فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامي ج 3

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.